نمی دانم...

۱.نمیدانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته است...

۲.نمی دانم به جرم  کدامین  گناه در آتش عشق تو می سوزم من...

۳.نمی دانم چه بود آنچه که خرمن دوستی من و تو را به آتش کشید ولی هرچه بود سوزاننده تر از شراره ای بود...

۴.نمی دانم این نوشته ها برای کیست ولی می دانم کسی هست که اینها را بخواند ببیند همان کس که باید ببیند...

۵.سلام...