Step by step, heart to heart, left right left We all fall down like toy soldiers Bit by bit, torn apart, we never win But the battle wages on for toy soldiers
بله اخرش هم یه روز همه ما می ریم اما به کجا!مثلا سال دیگه من می خوام برم (تغییر رشته بدم)اره از پیش شما میرم اما ممکنه یاد من پیش شما بمونه
یا هو
آزادی
چه کلمه زیبایی
انسان آزاد آفریده شد
در بندش کردند
نه بندی که خدا خواسته بود
که خدا بندی نخواسته بود برایش
آزاد آفریده بود او را
بند انسان این نبود
بند انسان جهلش بود
جهل
بندهایش را محکم به دورش پیچید
نکند که پرواز کند
«پرنده های قفسی عادت دارن به بی کسی»
این پایین ها مانده بود
بالا را که نگاه میکرد
کور میشد
گفت که بالایی نیست
من همینم که همین
«زنده»گی جز این نیست
و نفهمید چرا «زنده» شده
و فرو رفت در این گل
بعضی ها فهمیدند
بال گشودند و پریدند
و از آن بالا به این پایینی ها نگاه می کردند
و می خندیدند
آزاد بودند
آزاد از همه چی
نه عبای سالوس در بر داشتند
نه شیشه «می» ترش زیر بغل
آنان که در بند بودند فکر خوبی کردند
«ازادی» همین است که ماها داریم
چه احمقند آنها که پریدند
«اسیر دست وحشی باد شدند»
هر چه پر تر بخوریم بهتر است
و نباید که از آن «حال» گذشت
دیگری گفت نه آقا این نیست
بشری خلق نشد از پی این
آزادی است بیان نظر و فکر و «سخن»
انسان یعنی این
دیگری گفت نه اینها هم نیست
ما خدایی داریم
فکر ما آنست که او گفته بما
فکر چیست؟
هر چه او گفت همانها بکنیم
و پایین تر رفت
دیگر حتی فکر آزادی را هم نمی توانست بکند
بندی آماده نمود
و آزاد ها را گرفتند
و کشتند
وه چه آزادی که به آنها دادند
به «انا الحق» می گفتند کفر
و به نادانی خود «فکر»
چرا نمی خواستند بپرند؟
یا به پرواز دیگران حسودی نکنند
چرا هنوز هم نمی خواهند...
یا حق
پشوتن
پ.ن:مردم از خستگی.وسط امتحامه هر روز ساعت پنج برو کرج ده شب بیا خونه.شش صبح فردا هم پاشو.تو راه که باید برای امتحان بخونی نمی شه خوابید.
2. زندگی مجموعه ای از تصادفات یا چیزی از پیش تعیین شده نیست. زندگی پازلی است که با انتخاب های ما کامل می شود.
3. زندگی یک بسته شکلات است. بسته را به ما می دهند بدون اینکه انتخاب کنیم. ولی ما انتخاب می کنیم که کدام شکلات را بخوریم.
4. جبر توهم نداشتن آزادی است و آزادی تنها چیزی که انسان دارد.
احساس می کنم «جهان آلوده خواب است»:
جنبشی نیست در این خاموشی
دست و پا ها در قیر شب است.
...
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است.
روزگاریست در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده
(سهراب سپهری)
The one