بدون تیتر

هنوزمرا نمی شناسید؟

مگر انسان چیزی جز اندیشه اش است؟

و مگر اندیشه مرا نمی بینید؟

شاید به این خاطر است که The one هیچ کس نیست!

یعنی همه The one اند و The one هیچ کس نیست!

شاید The one هم یک پارادوکس است!

مانند تیتر این یادداشت. مثل این حرف که:

هیچ کدام از حرف های این یادداشت را قبول ندارم.

         The one

فقط برای دعا

ملت برا عموی ما دعا کنید رفته ccuخدا به خیر بگذرونه  تا حالا سه بار عمل قلب داشته این چهارمیشه تو رو خدا دعا کنید از زیر این یکی هم سالم بیرون بیاد...
فقط دعا کنید ...





پیام

دزدی

                                                                  یا هو
و دزیدند...

بت پرستان کعبه ابراهیم  را
و فریسیان دین موسی را
حوایون شریعت عیسی را دزدیند
و خلفا امامت علی را

از این دزدها کم نبودند
همانان سزارهایی که آزادی رومیان را از آنان گرفتند
و نشان میترا را از کمبوجیه
اخناتون را مسموم کردند
وتاج از توت عنخ آمون گرفتند

هماننی که گفتند:
این مرد هزیان می گوید «به محمد محتضر»
که «و ما صاحبکم به مجنون» را فراموش کردند
و آخرین نصایح نبی را از خودشان دزدیدند
و امامت را از امت

و می دزدند...
انقلاب مردم را از مردم
و می خورند فرزندان انقلاب را
بازرگان ها را مرتد خواندند
فروهر ها را کشتند
و کوی دانشگاهها آفریدند

کعبه ابراهیم را اگر دزدیدند ابراهیم نبود
مسیح مرده بود که پسر خدایش خواندند
و پیامبر ما زیر خاک بود و ندید که با ابوبکر بیعت کردند
ولی از ابراهیم ما بپرسید
او زنده بود وقتی بازرگان ها را کنار می زدن
سوار بر انقلاب مردم می شدند
او که نمی خواست سفارتی بگیریم 
تا به سربهای آن هشت سال بجنگیم
او نمی خواست کسانی که یا گوشه اتاقی در حوضه بودند
یا پشت او قایم شده بودند
اداره مملکت را در دست بگیرند
که جوانان مردم را به کشتن دهند
بکشند
پس چرا اجازه داد هر چه خواستند به نام او بکنند
چرا ما را «رهبر» نبود آنجا که اشتباه می رفتیم
و دزدیند این انقلاب را 

تا کسی از دست این دزدان درآوردش 
یا حق

پشوتن