خرم آن روز که عاکف میخانه شویم
از کف عقل برون جسته و دیوانه شویم
بشکنیم آینه فلسفه و عرفان را
از صنمخانه این قافله بیگانه شویم
فارغ از خانقه و مدرسه و دیر شده
پشت پایی زده بر هستی و فرزانه شویم
فقط می خواستم بگم من هم هستم.
در ضمن دوستان تاکید زیادی بر فاش نشدن اسمم دارن تا ببینیم چی می شه!!
The one
یا هو
چه مو های قشنگی
چه لبای سرخی داره
صورتش چقدر صافه جون میده برای ...
نگاه کن چه عشوه هایی می آد
چه قدر از اون دختره که رد می شه خوشگلتره
گور بابای دخترا
رفیقاش چه جوری نگاش می کنن
مثل اینکه واقعا خبراییه...
چنتاتون ان حرفا رو شنیدین(یا شبیهشو)٬ چنتاتون این حرفا رو با خودتون زدین وقتی «از اونا» از کنارتون رد می شه. آره دارم «ای سی دی سی» ها رو می گم. «بچه مزلف» ها رو می گم. (قدیمیش می شه «شاهد»)همونایی که از مردونگی هیچ بویی نبردن. شاید بینمون کم نباشن. شاید بعضیهاشون رو نمی کنن. (همونطور که بعضیها بهشون اشتباه تهمت زده می شه) فکرشم تن آدم رو می لرزونه. ولی آمارش تو همین «جمهوری اسلامی ایران» خیلی خیلی بالا اه(می تونید یه سری به خیابون ولیعصر بزنید) و داره بیشتر هم می شه. چون که تو جایی که از روابط پسر و دختر رسما جلوگیری می شود چه چیز دیگه ای می شه انتظار داشت . همین امروز بود که داشتم از پله های مترو می اومدم بالا که یه پسری دست می کشید به ... رفیقش ٬خیلی هم براشون عادی بود. حالا برای من از اخلاق صحبت کنید. کدوم اخلاق. وقتی تو یه راهنمایی پسرونه بچه های سوم راهنمایی می ریزن سر یه بچه اول راهنمایی..... ازون بچه بیچاره چه انتظاری می شه داشت.
جامعه ما هم که از قدیم این کاره بوده:
ز من بنیوش و دل در شـــــاهـــدی بند که حســــــنــــــش بسته زیور نباشد
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
گر آن شــــــیرین پســـــــــر خونم بریزد دلاچون شـــــــیر مــــادر کن حــلالش
«حـــــافظ»
امیدوارم یه روزی این چیزا جمع شه . دیگه از این شایعه ها هیچ جایی نداشته باشیم. دیگه این مسائل دو سه سال زندگی بچه ها رو خراب نکنه.
پی نوشت: هیچ کس به خودش نگیرد.
یا حق
پشوتن