اخرش از عشق تو مولا می میرم...

1."...نا گهان جرقه ای در ظلمت، انفجاری در سکوت، سیمای تا بناک شهیدی که زنده بر خاک قدم برمی دارد، از اعماق سیاهی ها ،از انبوه تباهی ها، چهرۀ روشن و نیرومند یک امید، در شب ظلمانی یاس. بازار خانۀ خاموش فاطمه _این خانه کوچکی که از همه تاریخ بزرگ تر است_ مردی بیرون می اید، خشمگین مصمم و در هیاتی که گویی بر سر همه قصر های قساوت و پایگاهای قدرت اهنگ یورش دارد و گویی قله کوهی است که اتشفشانی بیتاب را در دل خود به بند کشیده است و یا تند بادی است که خداوند بر قوم عاد فروفرستاده است و اکنون به وزیدن اغاز می کند ...

مردی از خانه فاطمه بیرون می اید، امده است تنها و بیکس با دستهای خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و اهن، یورش برده است. جز مرگ سلاحی ندارد اما او فرزند خانواده ای است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات خوب اموخته است.

در این جهان هیچکس نیست که همچون او بداند که : "چگونه باید مرد" دانشی که سپاه نیرومند و سرا پا سلاح دشمن او، که بر جهان حکومت می راند از ان محروم است. و این است که قهرمان تنها به پیروزی خویش بر انبوه سپاه خصم اینچنین مطمئن است اینچنین مصمم و بی تردید به استقبال بیرون امده است.

اموزگار بزرگ شهادت حسین اکنون تنها برخاسته است تا بیاموزد که مرگ سیاه سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن می دهند تا زنده بمانند، کسانی که گستاخی انرا ندارند تا در ظلمتی که همه چیز به تباهی می گراید و" انسان ماندن" نیز محال می شود " شهادت "را انتخاب کنند "مرگ"انان را انتخاب خواهد کرد..."


2.قلندر مسلک و درویش و مستم      نه کافر نه یهود نه بت پرستم

   بود پیرم ابالفضل علمدار                به گردش کمترین درویش هستم

چه می گویند این سیه دلان که حسین گریه کن نمی خواهد که گفته است اینرا این توهین است این بد است خود حسین می گوید :هر مومنی که از ما یاد کند اشکش روان می شود پس هر که گریه کند می توان جز مومنان حسابش کرد گریه ای درست نه این گریه های ساختگی خدایا چشماهایی گریان به من عطا کن تا در مصیبت حسین و یارانش بگریم...

3.یه نفره و یه لشگر تنها فریاد می زند :"هل من ناصرا ینصرنی" علی ابن الحسین می بیند فردی در گوشه ای ایستاده با نیزه ای به پهلوی پدر می زند(مانند مادرش)می داند که پدر او را دیده ولی چرا با یک ضربه اورا هلاک نکرد الله اعلم...

وقتی علم امامت به او رسید فهمید از فرزندان ان مرد فردی است که در راه خاندان حسین کاری میکند...قربانت بروم یا حسین چقدر با دور بینی می جنگی تا اخرین فرد از نسل دشمن را می نگرد ...


4.

با پلک زدن کار دو صد معجزه کرده تکبیر به لب نعره زنان ساحل ودریاعشق است ابالفضل 

فریاد طنین افکن ان مهدی موعود اینست بدانید که ای مردم دنیا  عشق است ابالفضل  


5.از تمام عزیزانی که ما یه کم  نسبت بهشون بد رفتار بودیم معذرت می خواهم مخصوصا اقا محمد، اقا محسن، اقا رسول، الهه مهر اقا حسین ،پیران عزیز ، احمد اقا ، میلاد خان ،حامد اقا ، اقا محمد امین ، اقا علیرضا ، اقا فرهاد که یکی از بهترین دوستان ما هست ...ما را دعا کنید

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سعید شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 01:49 ب.ظ http://yohahahaha.blogsky.com

سلام.من یه سوال تو وبلاگم مطرح کردم.خوشحال می‌شم اونو به من جواب بددید.

کورش شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 02:34 ب.ظ http://vulturek.blogsky.com/

اسم ما رو به سخره گرفتی که معذرت خواهی نکردی. شیطون!!!
در این جهان هیچکس نیست که همچون او بداند که : "چگونه باید مرد" ...
با این تیکه کلی حال کردم!!!

پیام شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 03:46 ب.ظ

حال نداشتم برم مطلب رو دوباره عوض کنم همین جا جواب کورش عزیز که من خیلی مدیونش هستم رو می دم
اقا من از همینجا از کورش عزیز معذرت خواهی می کنم

پیر خمین یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:26 ق.ظ http://pire-harat.blogsky.com

*اولا) اینکه ی گویند "شهید گریه کن می خواهد رهرو نمی خواهد" در نفی گریه کردن نیست در پرداختن به رهرو بودن است.

*دوما) (الف را با تنوین فتح بخوانید!) طبق اصل لانه کبوتری تو این مدت وبلاگ نویسیت اگر بخوای این همه آدم رو اذیت کنی حداقل یه آدم اضافی میاد!!!
تو چی جوری این همه آدم رو اذیت کردی؟؟؟

۱.مغز ما اینقدر گنجایش داره
۲.دیگه چه کنیم

پیر خمین یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:20 ب.ظ http://pire-harat.blogsky.com

آقا ببخشید جای می خواهد و نمی خواهد را بر عکس نوشتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد