۱.صدای طبل و سنج امانم رو بریده بود داغون شده بودم خدا یا بسه چقدر عذاب می کنی خدایا چگونه می توانی بنده ات را این همه اذیت کنی ...
بعد از اون اتفاق دیگر سفیدی برایش معنا نداشت نا امید بود از همه از خودش از دوستانش از خدایش ...
صدای طبل باز هم از پنجره به درون سرازیر بود ...
پسرک سرش را ارام از پنجره بیرون کرد صدای طبل بلند تر شده بود با چشمانش دسته را دنبال می کرد کم کم اشک از چشمانش جاری شد ...
اینبار صدایی دیگر از اسمان می امد نوایی اسمانی
قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم
نور امید در دلش روشن شد
۲.امروز با یه بنده خدا چت می کردم تو چت دعوا شد کار به جاهای باریک کشیده شد خدا داند چه می شود
۳.عاشورا داره می یاد ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجات... خدا یا ما را هم در این کشتی سوار کن
۴.من از تمام کسانی که در پست قبلی بهشون بر خورده بود معذرت می خواهم بخصوص اقا رسول
فریاد من شکایته یه روح بی قراره
۵. اقا کروش نیاز اساسی به حرف زدن باهات دارم
۶.
یا حسین
نظر ساعت ۳:۵۸ دوشنبه پست قبلیت رو من دادم و بعد این پستت رو خوندم. اشکال نداره اولشه. می بخشمت. بای
رسول ؟؟؟؟این چه طرز حرف زدنه؟
پیام اصلا خوشحال نشدم که نظر قبلیم رو پاک کردی.مگر چی گفته بودم؟یه ذره انتقاد پذیر باش.همینو از این محرم بگیری تو را بس...
۱.دیدی آقای شیوا وقتی کاری به کارت ندارم باز دوست داری یه چیزی... تیکه ای ... طعنه ای ... بار ما کنی.
آره ... جای میخه می مونه ... تا روز قیامت.
من بی ادب نیستم ...
۲.شهامت داشته باش اسمتو پای نظرت بذار...
ما گوش...
کم کم وبلاگت داره تبدیل میشه به چت خونه!
به قول رسول وبلاگ جاییه که آدم ها با محوریت فکریشون مینویسن(البته نظر خودم هم هست).ولی برات راجع به همه چیز کامنت میذارن جز ...